English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6397 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oarsmen U پارو زن
paddled U پارو
oars U پارو
rowlock U جا پارو
paddle U پارو
paidle U پارو
paddler U پارو زن
paddling U پارو
shovelling U پارو
rowlocks U جا پارو
snow shovel U پارو
to trample on U پارو
shovel U پارو
oar U پارو
shoveled U پارو
shovels U پارو
shovelled U پارو
catch U پارو به اب
oarsman U پارو زن
paddles U پارو
shoveling U پارو
oarage U پارو
entry U دخول
introgression U دخول
incoming U دخول
infare U دخول
ingoing U دخول
penetration U دخول
ingress U دخول
introit U دخول
entree U دخول
admissions U دخول
admission U دخول
arrival U دخول
arrivals U دخول
intrusion U دخول
admitance U دخول
intrusions U دخول
intromission U دخول
boat your oars U پارو به قایق
rowlocks U ضامن پارو
oar U پارو زدن
row U پارو زدن
rowed U پارو زدن
rows U پارو زدن
looms U دسته پارو
double banked boat U قایق دو پارو زن
ship your oars U پارو بیرون
oars U پارو زدن
single banked boat U قایق تک پارو زن
toss your oars U پارو بالا
looming U دسته پارو
becket U حلقه پارو
loomed U دسته پارو
scull U پارو زدن
sculled U پارو زدن
rowlock U ضامن پارو
loom U دسته پارو
sculls U پارو زدن
oars forward U پارو به جلو
oars down U پارو پایین
to ply the oar U پارو زدن
intrusiveness U دخول سرزده
consummation of marriage U دخول در زناشویی
accesses U اجازه دخول
admitance U اجازهء دخول
obtrusiveness U دخول ناخوانده
accessing U اجازه دخول
admittance U ورود دخول
watertight U مانع دخول اب
entry point U نقطه دخول
obtrusion U دخول ناخوانده
login U دخول به سیستم
log on U دخول به سیستم
inclusion U دخول شمول
key entry U دخول کلیدی
log in U دخول به سیستم
accessed U اجازه دخول
access U اجازه دخول
intravasation U دخول ابگونهای در
ingress and egress U دخول و خروج
water tight U مانع دخول اب
inlet U ورود دخول
entry condtion U شرط دخول
entering through U مجرای دخول
insinuation U دخول غیرمستقیم
reebtry U دخول مجدد
reentrance U دخول مجدد
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry side U جهت دخول
accession U دخول پیشرفت
impervious U مانع دخول
inlets U ورود دخول
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
to tug at the oar U بزحمت پارو زدن
give way U فرمان با هم پارو بزنید
looming U قسمت میانی پارو
die U پارو زدن شدید
loomed U قسمت میانی پارو
to row back U به عقب پارو زدن
oarlock U جایگاه فلزی پارو
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
double banked boat U قایق جفت پارو زن
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
backwater U برعکس پارو زدن
looms U قسمت میانی پارو
backwaters U برعکس پارو زدن
to pull a good oar U خوب پارو زدن
pull a good oar U خوب پارو زدن
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
loom U قسمت میانی پارو
let in U اجازه دخول دادن
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
entrances U حق ورود دروازهء دخول
passports U وسیله دخول کلید
passport U وسیله دخول کلید
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
to let in U اجازه دخول دادن
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrance U حق ورود دروازهء دخول
tightest U مانع دخول هوا یا اب
intrant U دخول رسمی وقانونی
ingress U حق دخول اجازه ورود
tighter U مانع دخول هوا یا اب
tight U مانع دخول هوا یا اب
inlets U خور راه دخول
hilum U محل دخول رگ وپی
enters U اجازه دخول دادن
inlet U خور راه دخول
entered U اجازه دخول دادن
enter U اجازه دخول دادن
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
sculled U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
back wash U حرکت اب در نتیجه پارو زدن
scull U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
sculls U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
finish U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
thole U چوب یا میله اهرم پارو
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
finishes U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
manhole U محل دخول استوانهای شکل
manholes U محل دخول استوانهای شکل
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
butting U حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddle U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
feather U تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
shell U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway U غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1گج
1meaning of taking law
2to keep someone up
3معنی کلمه retraction چیست؟
0shmoralizing
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com